optad_b
این مقاله حاوی مطالب صریح جنسی است.
به این شکل اتفاق افتاد. به مقداری پول احتیاج داشتم. من یک کار داشتم اما چیزهای خوب را دوست داشتم ، نوشیدنی های قهوه فانتزی می نوشیدم و روزانه بسته ای از ادویه های آمریکایی روغنی می کشیدم. آن سیگارهای طبیعی جمع می شوند. یک تبلیغ در Craigslist بود. تصور کنید که همانطور که می دانید به طور غیر منتظره ای شاهد پایان زندگی خود هستید. که همه چیز خاص ناراحت شده است. شاید شما ، مثل من ، هنوز چیزی به قطعیت نرسیده اید اما برنامه هایی در دست اجرا است. بسیاری از برنامه های دوست داشتنی. این ترس غیرمنطقی از بی خانمان شدن داشتم. حدس می زنم کاملا غیر منطقی نباشد ، زیرا قبلاً از بی خانمانی رنج برده ام. شاید این همان چیزی است که باعث شده من نسبت به همه مبارزانی که می دیدم همدلی داشته باشم. این نیز همان چیزی است که به من جیب کمی امید می دهد. کوچک مانند فضای بین انگشتان پا ، یا شاید حتی کوچکتر مانند سوراخ خالی گوش من که از سوراخ سوراخ شده دکتر به من ایجاد کرده است لحظه بعد از تولد من. مثل یک دختر کاتولیک خوب ، دو چشم ، ده انگشت ، ده انگشت پا ، یک واژن و دو سوراخ گوش. حفره های ریزی که برای تحمل وزن پروانه های طلای کوچک مادربزرگ من ایجاد شده است. لولای من از بین رفته است ، گوشواره ها مدت هاست که رفته اند ، اکنون فقط سوراخ ها ، یک smidgen کوچک از امید است.
در آگهی Craigslist آمده بود: 'بدنسازان می خواستند به صورت زنده و به صورت چت زنده صحبت کنند.' من فهمیدم که به باشگاه ورزشی رفته ام ، من قبلاً در دستگاه Precor بوده ام ، چرا که نه؟ و همین امر زمرد متولد شد.
روزهای مرکز تماس که دختران 6s در اتاقک خود مستقر می نشینند گذشته است. من فقط مشخص کردم که در چه ساعاتی می توانم آزادانه تماس بگیرم و سپس آنها را از طریق وب سایت خود به تلفن خانه من وصله می کنند. این شرکت واقعاً حمایت کننده بود. آنها به من فیلمنامه دادند. این تماس ها همان چیزی بود که افراد در صنعت تلفن بانکی و بازاریابی تلفنی از آنها با عنوان & ldquo؛ تماس های کنسرو شده یاد می کردند. & rdquo؛ فیلمنامه به این شکل بود:
س: 'آیا کشتی را دوست دارید؟'
پاسخ: 'من واقعاً بزرگ و واقعاً قوی هستم. دوسر بازوی من 16 اینچ است. می توانم 220 پوند را نیمکت کنم. پاهای من بزرگ است. من می توانم 350 پوند را چمباتمه بزنم. شما می دانید با این چهار بزرگ چه کاری می توانم انجام دهم؟ چطور دوست دارید آنها را دور کمرتان بپیچانم ، شما را در یک قیچی نگه دارم و شما را خیلی محکم فشار دهم؟ دوست دارید که؟'
[منتظر پاسخ باشید در غیر این صورت ، شما ادامه می دهید & hellip؛.]
[اگر به نظر می رسد مشتری از صدمه دیدن لذت می برد:]
پاسخ: 'من قبلاً بسیاری از بچه ها را مورد ضرب و شتم قرار داده ام. من آنها را با قرار دادن در محفظه های چوکر ، مشت زدن به صورت ، شکم و فشار دادن آنها به حدی که از بین رفته اند ، ناک اوت می کنم. من روی آنها نشسته ام و آنها را با شکوههای خود خرد کرده و بازوهایشان را پیچانده و آنها را وادار به رحمت کرده ام. '
'به من بگو که من قویتر از تو هستم یا نمی خواهم تو را بلند کنم.' - یا -
'اگر شما نمی گویید که من قویتر هستم ، قصد ندارم شما را بلند کنم ، من فقط فشار بیشتری می آورم.' -یا-
'التماس کن تا تو را رها کنم. به من بگو چقدر ضعیف هستی. '
'من آنقدر تو را فشار می دهم که هرگز از من دور نمی شوی. شاید من پاهایم را به دور گردنت بپیچم و فشار دهم و بازوهایت را روی سرت سنجاق کنم و مثل یک پسر کوچک تو را نگه دارم. من شما را وادار می کنم که بگویید من از شما قویتر بودم. میگی؟ پس بگو. میخواهم آن را بشنوم.'
'من دوست دارم کنترل داشته باشم. چگونه دوست دارید من شما را در یک عقب گرد قرار دهم؟ فکر می کنید اگر دو سر بازوی 15 من دور سر شما بسته شود چه حسی دارد؟ من آنقدر شما را فشرده می کنم که چشمانتان از سرتان بیرون می آیند. '
[او را وادار کنید تا در طول مکالمه صحبت کند و از او بپرسید چه چیزی را دوست دارد ، چه چیزهایی مورد علاقه او است و غیره]
'چطور دوست داری مثل یک بچه گهواره شوی؟ من شما را خیلی فشرده می کنم ، من هرگز شما را رها نمی کنم. من فقط بالای سر شما بلند می شوم و زانوهایم را داخل سینه می گذارم و شانه هایتان را پایین نگه می دارم. من می توانم بازوهایت را به پشت سرت نگه دارم و تو را به زمین سنجاق کنم. '
[بعد از اینکه آنها را در بند گرفتید ، بگویید:]
'من فکر می کنم شما یک پسر حیله گر هستید. نمی توانی از من دور شوی ، می توانی؟ فقط امتحان کن.'
ترفند این بود که سعی کنید مکالمه هرچه بیشتر به طول انجامد و آنها را وادار کنید تا دفعه دیگر دوباره از شما درخواست کنند.
هنگامی که توانستم فیلمنامه را مرور کنم ، آنها مرا به & ldquo؛ میزبان تلفن & rdquo؛ به برخی از اشاره گرها برای مکالمه زنده بروید. او نام های مختلف نگهداری را به من داد.
قفل سر وجود داشت. ماموریت نگهدارنده قیچی (که می تواند در اطراف سر یا کمر باشد و باید اشاره خاصی به & ldquo؛ خرد کردن آنها با چهار گوش شما & rdquo؛)؛ سنجاق پسر مدرسه ای (دستان خود را بالای سر خود قرار می دهند) ؛ 'تاک انگور از پشت' ؛ و آغوش خرس را فراموش نکنید ، جایی که کاملاً می توانید نه فرصتی را از دست بدهید و به این معنی باشد که در واقع می توانید حریف خود را تا حد مرگ خرد کنید.
میزبان تلفن در آنسوی خط با یک قلم ودکا سنگین صحبت کرد. من می ترسیدم که او به نظر می رسد بدنساز بهتر از من باشد اما او به نظر می رسد چهل سال بنسون و پرچین است. & ldquo؛ حالا بعضی از این بچه ها می خواهند بدانند در چه مجله هایی شما را پیدا می کنند یا در چه مسابقاتی شرکت می کنید. برای این منظور پیشنهاد می کنم بگویید که در & ldquo؛ بسیاری از نمایش های محلی & rdquo؛ البته گرفتن مقام اول و دوم خانه. & rdquo؛
من آن را قلقلک دادم. & ldquo؛ اگر نمی دانیم چیزی برای گفتگو داریم چطور؟ اگر من از پا بیفتم چه می کنم؟ & rdquo؛ این زمانی است که فهمیدم در یک مرحله مکالمه واقعی انجام می شود و واقعاً چه جهنمی می گویم؟ اگر داستان های من تمام شود چه؟ حقیقت این است که من می توانم از نظر شخصی بسیار خجالتی باشم.
& ldquo؛ وقتی مکالمه ای آرام است ، همیشه می توانید این مسئله را مطرح کنید که دیشب در جلسه ای بودید که هر ساعت 350.00 دلار برای ضرب و شتم یک پسر به شما پرداخت می کرد. یا می توانید ذکر کنید که بعضی اوقات جلسات خصوصی چیزی را به نام & ldquo؛ بدن پرستی انجام می دهید. & rdquo؛ این بدان معناست که شما در آنجا بایستید و انعطاف پذیر باشید ، هیچ چیزی نپوشید.
& ldquo؛ اگر آنها برای یک جلسه حضوری فشار بیاورند چه می شود؟ & rdquo؛
& ldquo؛ به آنها بگویید که در آینده مسابقه بدن سازی دارید. نام های خوبی برای استفاده ، مسابقاتی که به طور مکرر برگزار می شوند ، Extravaganza زنان و شب قهرمانان هستند. & rdquo؛
اگر کسی از من می پرسید که چه شکلی هستم ، من به یک بدن ساز مشهور با موهای تیره و چشمان روشن اشاره می کردم که بسیاری از بچه ها سخت برای آن کار می کنند: Annie Riveccio.
من از نوعی هیجان که همراه با ورود به یک خواهر خواهی جدید است ، گیج شده بودم. مانند آن تکه های مخروطی از خواهران خون ، یا نوک انگشت کوچک آن که باعث ثابت ماندن یک اردوگاه سبک می شود ، مانند پر پر است ، مانند تخته سفت است. & rdquo؛
گام بعدی من توسعه شخصیت من و نوشتن یک داستان برای قرار دادن در مورد من در سایت بود. دخترم زمرد بود: 5 & 10 ″ ، چشمهای سبز ، موهای سیاه ، دو سر 16 ″ ، گوساله 16 و frac12 ؛ ”، چهار گوش 26 ″ ، دور کمر 26 ″ ، پرس نیمکت 235 ، زنگ های خنگ 50 پوند ، حلقه 120 ، چمباتمه 130.
روز اولی که شروع به گرفتن تماس کردم ، برای تلفن گیر افتادم و یکی از این اسکریپت ها را از کامپیوترم بیرون آوردم. این کار به این صورت است: افراد به این چت روم ها آنلاین می روند و شخصی را بر اساس مشخصات خود انتخاب می کنند ، سپس تماس را بصورت آنلاین رزرو می کنند و از طریق Paypal پرداخت می کنند. در واقع ، دیگر هیچ شماره واقعی 976 وجود ندارد. آنها همیشه به نام مناسب صورتحساب رضایت می دهند بنابراین هیچ چیز خجالت آور در کارت شارژ یا حساب های بانکی مردم ظاهر نمی شود. معنای امروز میزبانان تلفن این است که می توانیم از هرجایی تماس بگیریم.
همان روز اول تلفن زنگ خورد و نام شرکت را در شناسه تماس گیرنده من ذکر کرد. نفس عمیقی کشیدم. سعی کردم صدایم را تغییر دهم ، بنابراین عمیق تر به نظر می رسد. تصور می کردم این بچه ها انتظار دارند صدای عمیقی داشته باشم.
اولین تماس بسیار کوتاه بود. آن مرد می خواست از آمار من مطلع شود ، نیمکت نشینم ، وزن من چقدر است. صدا مشکوک به نظر می رسید. خبر خوب این بود که او همچنین عصبی به نظر می رسید. من از این فرصت استفاده کردم و به صحبتم ادامه دادم. بعد از دو دقیقه تلفن را قطع کرد. این همان چیزی بود که در ابتدا بیشتر به من ضربه زد - چقدر ناگهانی مردم تلفن را قطع کردند. من حدس می زنم آنها می دانستند که لحظه به لحظه اتهام می خورند بنابراین واقعاً انتخابی می شوند. این یک مبادله مستقیم به جلو بود: آنها تماس می گرفتند ، تقدیر می کردند و تلفن را قطع می کردند.
نتیجه ناخواسته این امر این بود که اعتماد به نفس بیشتری ایجاد کردم. متوجه شدم که وقتی ساعتها به شخصیت بدن سازی پرداختم و درمورد اینکه چگونه یک میخانه پر از بچه ها را در کشتی بازویی ضرب و شتم می کردم ، باعث شد در زندگی روزمره اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنم. من وقت بیشتری را در ورزشگاه گذراندم و کمتر به مردم اجازه می دادم که در صف مقابل من برش بزنند یا جای پارک من را بدزدند.
تماس ها ادامه داشت. من برگه زمانم را پر کردم و منتظر ماندم. تماس ها بین ما بسیار کم بود ، اما تماس آنها نیز در تمام ساعات شب وجود داشت ، صرف نظر از دفعاتی که من آزاد بودن خود را اعلام کردم. به نوعی آزار دهنده بود. من زندانی تلفنم شدم. بعضی اوقات مردم با آن مثل یک تماس جنسی تلفنی معمولی برخورد می کردند و مبتذل می شدند و من را عصبانی می کرد و تلفن را قطع می کردم.
من از آن آویزان شدم. من با swiffer Wet Jet دور آپارتمانم را دویدم ، دور شدم و تلفن را لرزاندم ، & ldquo؛ بدنساز بودن و عادت داشتم مورد تماشا قرار بگیرم. اخیراً در خانه احساس کردم که بیشتر اوقات مرا زیر نظر دارند. ابتدا فکر کردم پارانوئید هستم اما یک شب داشتم از پنجره اتاق خوابم بیرون را نگاه می کردم و متوجه شدم همسایه ام به من نگاه می کند. & rdquo؛
ترفند در اینجا این بود که ادامه دهید و ادامه دهید تا زمانی که متوجه شوید پسر تحریک می شود.
'من تصمیم گرفتم که با او اسباب بازی کنم بنابراین ادامه تغییر دادم ، و به یک لغزش ابریشمی آشکار تبدیل شدم. پاشنه هایم را که رها کردم ، به سمت آینه تمام قدم رفتم و دستانم را برای او خم کردم ، لحظه ای متوقف شدم تا بتواند انحنای کامل دوسر من را ببیند. می توانم بگویم که او شروع به & ldquo؛ راضی بودن & rdquo؛ با این حالت بنابراین پایم را روی چهارپایه کنارم گذاشتم. پایین لغزش از ران من چرک زد و چهار چهارچوب خوب من را نشان داد. با تنظیم بند پاشنه ام ، گوساله هایم را خم کردم. اوه آره ، او این را دوست داشت. & rdquo؛
این همان جایی است که تنفس شدید معمولاً شروع می شود و من می توانم پاسخی را بشنوم.
& ldquo؛ شرط می بندم که او این کار را کرد. & rdquo؛
& ldquo؛ ایستاده در 5 & rsquo؛ 10 & rdquo؛ ، من تصمیم گرفتم که قد و قامت لاغر و لاغر من به زیبایی با لغزش تکمیل شود که پاشنه هایم را در آوردم ، و به آرامی خم شدم و جلوی بند را روی بند آن نشان دادم. این شب قبل از مسابقه بود ، بنابراین تصمیم گرفتم روی انعطاف پذیری خودم تمرکز کنم. من به تقسیم ها افتادم ، و بیشتر از هر چیز دیگری برای خودم ژست می گرفتم. با کشیدن پاهای بلند و محکم ، شروع به سکته مچ پا کردم و از اینکه می توانم انعکاس زیبای سکسی خود را با شخص دیگری به اشتراک بگذارم ، هیجان زده شدم. رفتم کنار تختخوابم و شروع به روغن زدن به بدن کردم تا ببینم خودم را در نور شب می درخشم. من برای آخرین حالت مورد علاقه و بهترین حالت خود را ذخیره می کردم: من در مقابل آینه خلوت ایستادم ، پاهایم به اندازه عرض شانه من هر دو بازوی خود را به آرامی و محکم از بالای سرم آوردم و سپس آنها را دوباره جلوی شکم سنگین باز کردم مشتهایم را به هم چسباندم و ایستادم و همه عضلات بدنم را خم کردم ، بنابراین شما می توانید رگهای گردنم را بیرون بیاورید. من زیبا بودم من لحظه ای محکم و تندیس در آنجا ایستادم تا به همسایه ام اجازه دهم درک کند که یک زن واقعی چگونه به نظر می رسد. & rdquo؛
من می توانستم صدای آن مرد را در انتهای دیگر خط که می شنوم ، غرغر می کنم. ترفند دیگر این بود که سعی کنید تا زمانی که ممکن است تماس را بیرون بکشید. بیشتر اوقات آنها کل داستان را دوام نمی آوردند ، اما موارد استثنایی نیز وجود داشت.
مثل عادتم - با او عصبانی و بدجنس بودم. این در تماس های قبلی او با درخواست های کوچک او مشخص شده است ، & ldquo؛ آیا من بد هستم؟ & rdquo؛
& ldquo؛ بله بله شما واقعاً بد هستید! & rdquo؛
& ldquo؛ من آمدم آیا می خواهید آن را ترک کنم؟ & rdquo؛
من خواستم که او صورت خود را تکان دهد و آن را در همانجا بگذارم. او لحظه ای قبل از قطع تلفن این کار را کرد. او هر روز تماس می گرفت تا تحقیر شود. در ابتدا فکر کرد عاشق زنانی است که از او قویتر هستند ، زنانی که عضله دارند. معلوم شد که او یکی از معدود مردانی است که در واقع زندگی فراتر از کامپیوتر یا تلفن داشته است. او به یک مهمانی بازی رفت (مهمانی که افراد سادومازوخیسم دور هم جمع می شوند تا در یک محیط امن S&M را تمرین کنند) ، با یک بدنساز واقعی آشنا شد. او به او دستور داد كه با پسر دیگری رابطه جنسی دهانی برقرار كند.
از آن لحظه به بعد در تماس هایش همیشه از من می پرسید که آیا او یک حقه است یا نه. من خودم همجنسگرا هستم. من صلیبی برای حقوق همجنسگرایان هستم. من از کلمه متنفرم موضوع . حتی از طرف دیگر همجنسگرایان. اما این کار من بود و همان چیزی بود که او می خواست. یادم می آید که با اخم در آینه نگاه کردم ، تلفن نقره ای کوچکم را از دهانم دور کردم ، با دقت روی دهانم را پوشاندم و آه کشیدم. صاف شدم ، سعی کردم به عضو متخاصم بدنبال تغییر عضو خود بپردازم و فریاد زدم. & ldquo؛ بله! شما یک حقه هستید! & rdquo؛ سپس دوباره تقاضا کردم او صورت خود را تکان دهد و آنجا را رها کند.
اندکی بعد ، شاید یک هفته ، او با گریه به من زنگ زد.
& ldquo؛ من فقط می خواستم از شما تشکر کنم. & rdquo؛
& ldquo؛ چه؟ & rdquo؛
& ldquo؛ خوب ، شما به من کمک کردید. & rdquo؛
& ldquo؛ با چه؟ & rdquo؛
& ldquo؛ حق با شما بود من یک حقه هستم. & rdquo؛
وقتی تماس را ناگهانی و با تعارف کامل کردم ، بدون دست ، کاملاً لباس پوشیده و به دیوار خیره شدم. مرا ناراحت کرد. من تصمیم گرفتم که این آخرین تماس من باشد. آنها خواب من را قطع می کردند و برای من دشوارتر می شد که اگر تلفن زنگ می خورد کسی را بیش از این داشته باشم.
اما اگر بخواهم صادق باشم ، اعتراف می کنم که ترک کردم زیرا آن تبادل چیزی را به من ثابت کرد. چیزی که در آن زمان خیلی خیلی خیلی دلم می خواست ، این بود که خاص و متفاوت باشد. من به عنوان یک بدنساز میزبان تلفن عینیت یافته ، بالاخره احساس ارزشمندی کردم.
ملیسا چادبورن یک عاشق و یک مبارز ، یک نماینده اتحادیه ، یک فرد آتش افروز اجتماعی ، یک نویسنده ، یک لزبین ، از رنگ ، هوشمند ، عصبی و سرگرم کننده است. کارهای او ظاهر شده است یا در آینده در حال آمدن است گرنیکا ، مجله PANK ، WordRiot ، جلد 1 1 بروکلین ، اسلایک ، سالن ، نورثویل ریویو ، رومپوس ، و او همکار منظمی در The Nervous Breakdown است. رسیدن به او در fictiongrrrl (در) gmail.com یا دنبالش کن در توییتر. او هم اکنون کاملاً لباس شما را دوست دارد.
تصاویر جیسون رد ؛ ماسک Luchador توسط daquellamanera. عکس از طریق Betteranever و Annieriveccio.com .